در هر سیستم اقتصادی مردانی که توانایی ادارة مردم را دارند مردمی را اداره می کنند که فقط توانایی ادارة اشیا را دارند. در اروپای فئودال کسی که افراد را اداره می کرد خاوند بود، که در لاتینی او را دومینوس، در فرانسه سنیور،(همان سینور یا مهتر در میان رومیها)، در میان آلمانی هر (ارباب) و در انگلیسی لرد می خواندند. خاوند معمولا سه وظیفه داشت: اول آنکه زمین های خویش و ساکنین آن را با نیروی لشکری خود حراست کند؛ دوم آنکه کشاورزی، صنعت، وبازرگانی را در این زمین ها متشکل سازد؛ سوم آنکه به هنگام جنگ به خدمت سرور متبوع یا پادشاه خویش در اید.
در اقتصادی که بر اثر قرن ها کوچ، تجاوز، غارت، و جنگ تکه پاره شده و به صورت ابتدایی درآمده بود، جامعه فقط درصورتی مجال بقا داشت که از استقلال محلی و خواربار و سپاهیان کافی برخوردار باشد. آنهایی که می توانستند به تدارک دفاع و کشاورزی بپردازند خاوندان طبیعی زمین شدند. مالکیت و ادارة زمین منبع ثروت و قدرت گشت و عصر ملاکین اشرافی آغاز شد که مقدر بود تا ظهور انقلاب صنعتی ادامه یابد.